وصیت نامه کوروش کبیر

سلامی دوباره به دوستان و بازدید کنندگان از وبلاگ خودتون من تصمیم گرفتم که یکم وبلاگ رو تغییر بدم چون خیلیا کامنت گذاشته بودن که ظاهر وبلاگ و تغییر بده تا خسته کننده نشه من تصمیم گرفتم تغییر بدم  آمار گیر وبلاگم تازه گذاشتم  البته اینو فراموش نکنم که بگم بازم قراره چت روم واسه وب بزارم و اما بازدید وبلاگمون به 4665نفر  رسید  که باید از همتون تشکر ویژه کنم. و اما یک مطلب داغ دیگه از کوروش  منبعشم از کتاب تاریخ ایران از قبل اسلام تا بعد اسلام .

  وصیت نامه کوروش کبیر
فرزندان من، دوستان من! من اکنون به پایان زندگی نزدیک گشته*ام. من آن را با نشانه*های آشکار دریافته*ام.
وقتی درگذشتم مرا خوشبخت بپندارید و کام من این است که این احساس در کردار و رفتار شما نمایانگر باشد، زیرا من به هنگام کودکی، جوانی و پیری بخت*یار بوده*ام. همیشه نیروی من افزون گشته است، آن چنان که هم امروز نیز احساس نمی*کنم که از هنگام جوانی ناتوان*ترم.


من دوستان را به خاطر نیکویی*های خود خوشبخت و دشمنانم را فرمان*بردار خویش دیده*ام.

زادگاه من بخش کوچکی از آسیا بود. من آنرا اکنون سربلند و بلندپایه باز می*گذارم. اما از آنجا که از شکست در هراس بودم ، خود را از خودپسندی و غرور بر حذر داشتم. حتی در پیروزی های بزرگ خود ، پا از اعتدال بیرون ننهادم. در این هنگام که به سرای دیگر می*گذرم، شما و میهنم را خوشبخت می*بینم و از این رو می*خواهم که آیندگان مرا مردی خوشبخت بدانند. مرگ چیزی است شبیه به خواب . در مرگ است که روح انسان به ابدیت می پیوندد و چون از قید و علایق آزاد می گردد به آتیه تسلط پیدا می کند و همیشه ناظر اعمال ما خواهد بود پس اگر چنین بود که من اندیشیدم به آنچه که گفتم عمل کنید و بدانید که من همیشه ناظر شما خواهم بود ، اما اگر این چنین نبود آنگاه ازخدای بزرگ بترسید که در بقای او هیچ تردیدی نیست و پیوسته شاهد و ناظر اعمال ماست.


باید آشکارا جانشین خود را اعلام کنم تا پس از من پریشانی و نابسامانی روی ندهد.
من شما هر دو فرزندانم را یکسان دوست می*دارم ولی فرزند بزرگترم که آزموده*تر است کشور را سامان خواهد داد.


فرزندانم! من شما را از کودکی چنان پرورده*ام که پیران را آزرم دارید و کوشش کنید تا جوان*تران از شما آزرم بدارند.
تو کمبوجیه، مپندار که عصای زرین پادشاهی، تخت و تاجت را نگاه خواهد داشت. دوستان یک رنگ برای پادشاه عصای مطمئن*تری هستند.


همواره حامی کیش یزدان پرستی باش، اما هیچ قومی را مجبور نکن که از کیش تو پیروی نماید و پیوسته و همیشه به خاطر داشته باش که هر کسی باید آزاد باشد تا از هر کیشی که میل دارد پیروی کند .


هر کس باید برای خویشتن دوستان یک دل فراهم آورد و این دوستان را جز به نیکوکاری به دست نتوان آورد.
از کژی و ناروایی بترسید .اگر اعمال شما پاک و منطبق بر عدالت بود قدرت شما رونق خواهد یافت ، ولی اگر ظلم و ستم روا دارید و در اجرای عدالت تسامح ورزید ، دیری نمی انجامد که ارزش شما در نظر دیگران از بین خواهد رفت و خوار و ذلیل و زبون خواهید شد . من عمر خود را در یاری به مردم سپری کردم . نیکی به دیگران در من خوشدلی و آسایش فراهم می ساخت و از همه شادی های عالم برایم لذت بخش تر بود.


به نام خدا و نیاکان درگذشته*ی ما، ای فرزندان اگر می خواهید مرا شاد کنید نسبت به یکدیگر آزرم بدارید.
پیکر بی*جان مرا هنگامی که دیگر در این گیتی نیستم در میان سیم و زر مگذارید و هر چه زودتر آن را به خاک باز دهید. چه بهتر از این که انسان به خاک که این*همه چیزهای نغز و زیبا می*پرورد آمیخته گردد.
من همواره مردم را دوست داشته*ام و اکنون نیز شادمان خواهم بود که با خاکی که به مردمان نعمت می*بخشد آمیخته گردم.


هم*اکنون درمی یابم که جان از پیکرم می*گسلد ... اگر از میان شما کسی می*خواهد دست مرا بگیرد یا به چشمانم بنگرد، تا هنوز جان دارم نزدیک شود و هنگامی که روی خود را پوشاندم، از شما خواستارم که پیکرم را کسی نبیند، حتی شما فرزندانم. پس از مرگ بدنم را مومیای نکنید و در طلا و زیور آلات و یا امثال آن نپوشانید . زودتر آنرا در آغوش خاک پاک ایران قرار دهید تا ذره ذره های بدنم خاک ایران را تشکیل دهد . چه افتخاری برای انسان بالاتراز اینکه بدنش در خاکی مثل ایران دفن شود.
از همه پارسیان و هم* پیمانان بخواهید تا بر آرامگاه من حاضر گردند و مرا از اینکه دیگر از هیچگونه بدی رنج نخواهم برد شادباش گویند.


به واپسین پند من گوش فرا دارید. اگر می*خواهید دشمنان خود را تنبیه کنید، به دوستان خود نیکی کنید

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد