تمام چیزهایی که برای ارتباط باید در مورد زنها و مرده بدانید

 افسانه 1

آقایون عاشق باور کردن این هستند که فاقد شرایط برای برقراری ارتباط با خانم ها هستند. آنها از نبود موفقیت ها به عنوان بهانه ای برای عدم برقراری ارتباط یا تعقیب خانمی که دوستشان دارند استفاده می کنند. این آقایون سیستم, جامعه, اهداف اجتماع, کمبودهای اقتصادی در این زمینه را مقصر در مورد برقراری هر گونه ارتباط آنها از جمله ارتباط جنسی شان می دانند. در صورتیکه اگر موقعیتی قدرتمندتر داشته باشند مثلا یک راک استار باشند دریایی از زن خواهند داشت و براحتی ارتباطی عالی خواهند داشت

.خب اینجا یک خبر خوب و یک خبر بد برای شما هست. خبر خوب اینکه برای امشب خانم های خوشگل و آتشینی برای شما قابل دسترس هستند. اکثر خانم ها بدنبال مردهایی مانند شما هستند, مردی معمولی با شغلی معمولی و ظاهری معمولی. خبر بد اینکه آنها می خواهند شما برای رسیدن به او کاری انجام دهید. برقراری ارتباط یعنی لاس زدن با خانم ها و آغاز ارتباط گفتاری با خانم ها.شما بلافاصله آغاز به کار خواهید کرد به محض اینکه متوجه شوید بازی از چه قرار است. یکبار دیگر به سراغ این موضوع میرویم که داشتیم خانم ها را تعقیب می کردیم. فقط اینکار را انجام دهید.راز کار این است: خیلی از این خانم های مدل از این می نالند که آنها نمی توانند ارتباط برقرار کنند. خیلی از آنان ادعا می کنند که مردها بیش از حد ترسو هستند که بخواهند به آنها نزدیک شوند, به علت زیباییشان!!!از کادر کوچکی باشید که با خانم ها ارتباط برقرار می کنند و خانم ها جذب آنها می شوند و به این ترتیب شما از دیگر آقایون کیلومترها فاصله خواهید گرفت.

افسانه 2:

.این هم یک افسانه ی وحشتناک دیگر است که از طرف افرادی که ما آنها را مانج (مردان احساسی نسل جدید) خطاب می کنیم بوجود آمده. برقراری ارتباط توسط خوب بودن یکی از بدترین تئوریها در بیست سال گذشته است. آیا شما واقعا فکر می کنید آنها دنبال مردان خوب می گردند؟
خیلی از آقایون بر این تصورند که اگر خانمی به آنها گفت "بامزه", "جالب" و یا "یک دوست عالی" وقت آن رسیده که وارد مرحله ی احساسی و رمانتیزم بشوند تا به نقطه ی ارتباط جنسی برسند. این یک اشتباه کشنده است.خانم ها شما را در رده ی دوست و یا معشوق می گذارند نه هر دو. وقتی شما خوب هستید شما را در رده ی دوست می گذارد نه معشوق. اگر باور ندارید, نگاهی به اطرافتان بندازید که چه احمق هایی با چه خانم هایی آتشینی ارتباط دارند. بطور قطع این خانم ها بخاطر تظاهر به روشنفکر و عاقل بودن آنها با آنان ارتباط ندارند. خیر, این خانم ها آتشین هستند و سنگین چون این مردها هیجان انگیز, رمانتیک, خوشمزه و حتی تا حدودی خطرناک هستند.راه حل؟ فقط از اینکه سعی می کنید خوب و مهربان و حتی جالب باشید دست بردارید. سعی کنید ابعاد دیگر شخصیتتان را به نمایش بگذارید. اجازه بدید جنبه رمانتیک شما بروز کند و شما را راهنمایی کند و بوسیله ی آن توجه خانم ها را به خود جلب کنید. در هنگام صحبت اگر متوجه شدید که بحث متفرق شده سعی کنید موضوع بحث را در مورد ارتباط خود با او بکشانید. گاهی علایق و زیبایی های او و گاهی در تضاد آن.فناوری اطلاعات بسیاری از مرزهای فیزیکی، عقیدتی و سیاسی را درنوردیده و امکان محدود کردن، گزینش و **********ینگ اخبار و اطلاعات عملا از کنترل خارج شده است. چت یا گفتگوی اینترنتی که پدیده ای نوین و نوظهور است به سرعت فراگیر شده و مخاطبان خود را میان اقشار مختلف جامعه یافته است.این تکنولوژی در ایران به علت نوع ساختار اجتماعی و سیاسی، مقبولیتی بیش از دیگر جوامع یافته و بسیاری از جوانان را به خود جلب کرده است.اقشار مختلف اجتماعی از سنین مختلف تمایلات ویژه ای به گفتگوی اینترنتی دارند و چت روم های مختلف پذیرای بسیاری از آنان هستند.فضای مجازی گفتگو، ناشناس بودن افراد و عدم اجبار اجتماعی در رعایت اخلاق و قوانین، باعث شده که محیط های مجازی گفتگو به محلی برای بروز و ترویج افکار، اندیشه ها و سخنان دگرخواهانه و گاه غیراخلاقی تبدیل شوند.بنابراین در چند سال اخیر در بدو ورود کاربران به بسیاری از چت روم ها، اخطاری در خصوص رعایت موارد اخلاقی و عدم گفتگوی سیاسی به کاربران داده می شود، هر چند در این چت روم ها نیز اشخاص در اتاق های خصوصی آزادانه عقاید خود را مطرح می کنند. غیر از این بسیاری از چت روم ها وجود دارند که بکار بردن الفاظ غیراخلاقی و بقیه موارد ممنوعیتی در آنها ندارد و **********ینگ آنها به امری عادی برای مسوولان امر مبدل گشته است.تمام این موارد باعث شده که فضای گفتگوی مجازی به محلی برای عرض اندام جوانانیمحدودیت های اجتماعی، هنجارها و ارزش های مسلط محیطی، اجازه ابراز و بروز برخی نظرات و رفتارها را نمی یابند. تبدیل شود که در دنیای واقعی به علت جوانان به نیات مختلف وارد چت روم ها می شوند: عده ای از جوانان که به علت نوع اعتقادات فکری، ارتباط خارج از چهارچوب خانواده با جنس مخالف را درست نمی دانند، فضای چت را محیط مناسبی برای تخلیه هیجانات روحی و ارضای نیازهای غریزی بدون زیر سوال رفتن عقاید خود می دانند.همچنین تعدادی از جوانانی که به دلایلی چون ضعف ارتباطی، آشنا نبودن به قواعد کار و غیره توانایی برقراری رابطه با جنس مخالف را ندارند، در چت روم ها با نام ها و اطلاعات نادرست و جذاب اقدام به برقراری رابطه با جنس مخالف می کنند.دسته دیگری از جوانان نیز (خصوصا دختران) به علت اینکه در فرهنگ عمومی فعلی (در برخی شهرها و محله ها) برقراری رابطه با جنس مخالف در انظار دیگران، شانس ازدواج آنها را کاهش می دهد، از طریق چت روم ها با جنس مخالف ارتباط برقرار می کنند.زوج یابی اینترنتی نیز پدیده ای جدید و در حال گسترش است و جوانان به منظور آشنایی با همسر آینده خود وارد محیط چت می شوند و معمولا نیز اینگونه آشنایی ها به ازدواج می انجامد.بعد از جوانان، افراد سودجو، روان پریش و بیمار بیشترین کاربران محیط های گفتگوی مجازی را تشکیل می دهند. باتوجه به اینکه بیشتر کاربران چت روم را جوانان ناآشنا به واقعیت های اجتماعی تشکیل می دهند، افراد سودجو و فرصت طلب، حضور گسترده ای در چت روم ها دارند و به اغفال جوانان و جذب آنان به گروه های فساد، فروش مواد مخدر و قوادی گری می پردازند.برخی از مردانی که تمایل به رفتارهای پرخطر دارند، در چت روم ها به دنبال زنان ویژه هستند و سرکردگان تیم های فساد با حضور در چت روم ها و جلب اعتماد جوانان (خصوصا دختران)، در دراز مدت آنها را به خانه های فساد هدایت می کنند.
"
دو جنسی ها" که به دلیل نوع ظاهر و خصوصیات فیزیولوژیک خود امکان برقراری ارتباط سالم با جنس مخالف را ندارند با حضور در چت روم ها و با نام های کاربری اکثرا مستهجن که به نوعی بیانگر وضعیت ویژه آنها نیز هست، از طریق گفتگوهای ******ی در محیط های چت به "ارضای بصری" نیاز جنسی خود می پردازند. علاوه بر اینها برخی مردان و زنان که از اختلالات روانی رنج می برند و تمایل به همجنس گرایی دارند در چت روم ها حضور دارند و از طریق گفتگوی مجازی و بیان بی پرده مسایل جنسی و شهوانی، از نظر روحی ارضا می شوند عده ای از آنها افراد نزدیک به تمایلات همجنس خواهانه را یافته و با رد و بدل کردن شماره تلفن به برقراری روابط نزدیک تر می پردازند.همچنین تعدادی از زنان یا مردان متاهل که در روابط زناشویی با همسران خود از نظر جنسی و عاطفی ارضا نمی شوند، با برقراری ارتباط با جنس مخالف، سعی در ارضای نیاز جنسی و عاطفی خود دارند که اکثرا نیز روابط نزدیکتری با پسران یا دختران جوان برقرار می کنند.برخی از افراد میانسال که به دلایلی چون تاهل و بد دانستن ارتباط دوستانه با جنس مخالف، کهولت سن و غیره امکان و توانایی برقراری ارتباط دوستانه باجنس مخالف را ندارند، از طریق حضور در چت روم ها با دیگران خصوصا جوانان آشنا می شوند و اکثرا نیز خود را جوانتر از آنچه که هستند، نشان می دهند.جوانان، مردان و زنان تنها، بیشترین کاربران چت روم ها را تشکیل می دهند و افراد افسرده و منزوی، مشتریان ثابت چت روم ها هستند و در مجموع تعداد زیادی از جوانانی که از افسردگی رنج می برند، افراد منزوی، گوشه گیر و تنها، حضور گسترده ای در محیط های گفتگوی مجازی دارند و با توجه با اینکه در چت روم ها نیازی به رعایت چهارچوب ها و استانداردهای رایج در روابط میان فردی و اجتماعی نیست، به راحتی با دیگران ارتباط را برقرار می کنند بطوریکه در بسیاری از چت روم ها تعدادی از کاربران از اعضای ثابت و همیشگی آنجا هستند و معمولا نیز یکدیگر را به نام و آدرس می شناسند.گذشته از کسانی که نیازهای جنسی و روانی شان آنها را به چت روم ها می کشاند، عده ای از افراد به قصد مزاح و فریب دیگر کاربران وارد چت روم ها می شوند و از دادن اطلاعات غلط و دست انداختن دیگران لذت می برند!!دسته قلیلی از اساتید دانشگاه، دانشجویان و نیروهای اطلاعاتی نیز به قصد آشنایی با عقاید و افکار مختلف، نظرات گوناگون و برقراری گفتگوی صریح و بی پرده با مردم وارد محیط های گفتگوی مجازی می شوند.عده ای نیز از سر کنجکاوی و برای آشنایی با این تکنولوژی وارد چت روم ها می شوند و علاوه بر آن در سال های اخیر تعداد کارمندان ادارات و موسسات کاری که در ساعات اداری !! به چت و گفتگوی اینترنتی می پردازند، به شدت افزایش یافته است.به نظر می رسد که چت روم ها نمایانگر بخش کوچکی از عقاید، ویژگی ها، تمایلات و رفتارهای افکار عمومی جامعه هستند که به دلیل هنجارها، ارزش ها و ویژگی های ساختاری و قانونی در سطح جامعه، مجال بروز و ظهور نمی یابند هر چند که بسیاری از این تمایلات بیمارگونه اند و از نارسایی ها، بیماری های اخلاقی و روانی درصدی از اقشار جامعه حکایت می کنند.
__________________

دنیای مردها، دنیای زن ها


مدت ها بود به ابن مسئله فکر می کردم که چه عاملی باعث می شود دنیای زن ها و مردهای ما ایرانی ها با هم این همه فرق داشته باشد؟ در حقیقت، بیگانگی غریبی بین زنان و مردان ما وجود دارد. مثل اینکه هر یک به زبانی متفاوت سخن می گوید.البته شاید این بیگانگی در روابط زنان با هم و مردان با یکدیگر نیز وجود داشته باشد. ولی این میزان در مقابل بیگانگی زن و مرد در بین ما ایرانیان، واقعا ناچیز است. بیگانگی که یکی از علت های اصلی شکست های زندگی خانوادگی می باشد.من فکر می کنم یکی از علت های اصلی این بیگانگی، جدا کردن زن ومرد در فرهنگ ما می باشد.در فرهنگ ما، دختر و پسر به اتش و پنبه تشبیه شده اند که مجاورتشان، فقط تخریب و فساد اخلاقی به بار می آورد. گویی در ذهن ما اینگونه القا شده که جز در کانال عشق و جنسی، زن و مرد هیچگونه ی دیگری نمی توانند با هم ارتباط بر قرار کنند. قصد من در اینجا کم اهمیت جلوه دادن رابطه ی عاشقانه و رابطه ی جنسی نمی باشد، بلکه مسئله این است که ما کاملا فراموش می کنیم که زن ومرد بیش از هر چیز دو انسانند و به عنوان دو انسان از کانال های دیگر نیز می توانند با هم در ارتباط قرار بگیرند.برای اینکه با وضوح بیشتری چیزی که در ذهنم می گذرد توضیح دهم، لازم نیست شما را به راه های دور و کشورهای سنتی ببرم. کافی است به روابط همین ایرانی هایی که در خارج از کشور(منظور در کشورهای غربی است) دقت کنید: در ذهنیت ما، حتی تصور اینکه یک خانم و یا یک آقای ایرانی، یک دوستی معمولی و ساده( منظور از نوع غیر جنسی آن است) با جنس مخالف داشته باشد، نمی تواند خطور کند.خدا نکند این آقا و یا خانم متاهل هم تشریف داشته باشند! می گوییم خارجی ها فاسد هستند ولی آیا در نهایت ذهن ما که روابط زن و مرد را فقط در "******" میبینیم و هر نوع رابطه دوستی دیگر را غیر ممکن می دانیم فاسدتر از این اجنبیان نیست؟ کسانی که جرات می کنند و این سد را می شکنند، متاسفانه در اجتماع ایرانیان مورد قضاوت های کوته نظرانه ی آن ها قرار می گیرند.عده ای دیگر از ما نیز که به این ذهنیت ها می خندند، در عمل مواظب رفتار خود هستند زیرا که از "حرف مردم" می هراسند و بهتر می بینند به این دیوارها، خدشه ای وارد نسازند.دیوارهایی که برای ما دو دنیا به وجود آورده اند: دنیای مردها و دنیای زن ها. چگونه می توان از مرد یا زنی که هیچگاه بجز همسرش امکان دوستی با زن یا مرد دیگری را نداشته است، خواست که بتواند به دنیای همسرش وارد شود؟ زنی که کوچکترین تصوری از ذهنیت یک مرد، از رویاهای یک مرد واحساسات یک مرد ندارد، چگونه می تواند این آگاهی را در مورد همسرش داشته باشد؟ باید بگویم به نظر من وقتی که یک نفر تنها از کانال رابطه ی عاشقانه جنس مخالف را کشف می کند، این کشف کردن، به دلیل اینکه با رویاهای فرد در آمیخته، از عینیت کمتری برخوردار است.در حالی که در "رابطه ی عادی دوستی با جنس مخالف" انسان ها قدرت بیشتری برای وارد شدن به دنیای دیگری و درک دیگری دارند. زیرا را که احساسات رمانتیک، دید آنها را از واقعیت طرف مقابل خدشه دار نکرده است. نتیجه ی قضیه اینکه، پسر ها و دخترهای ما چون جنس مخالف را تنها در رابطه عاشقانه (تازه آن هم نه همیشه!) و به عنوان موجودی تمایلات جنسی آن ها را ارضا می کند شناخته اند، تمام ابعاد دیگر این جنس مخالف برایشان مخفی باقی می ماند و زمانی که به واقعیت زندگی مشترک می رسند، فاصله ی این دو دنیا، روابط آن هارا به بیگانگی و نفهمیدن می کشاند. حتما شما هم موارد زیادی را می شناسید که زن یا مردی بعد از مدتی زندگی مشترک،عنوان می کند که "احساس می کنم با یک بیگانه زندگی می کنم" ویا دختر یا پسری بعد از چند بار شکست عشقی به این نتیجه میرسد که "همه ی دخترها ( یا پسرها ) همه سر و ته یک کرباسند." این جمله نتیجه ی این است که شخص در دوران " آشنایی عا شقانه " تصویری مطلق از از شخص مقابل- که با ایده آل هایش بیشتر انطباق دارد تا واقعیت وجودی طرف مقابل - می سازد. ولی زمانی که مرحله ی "جنون عاشقی"به پایان میرسد و معشوق را باچهره ی واقعی اش که مثل آدم های دیگر نسبی و دارای نقص است مشاهده می کند، تفاوت آن تصویر خیالی با " زن معمولی" یا " مرد معمولی " او را به این نتیجه می رساند که "همه ی دخترها (و یا پسرها) سر و ته یک کرباسند". جای تعجب است ولی ما دوستان همجنس مان را با نقاط ضعفشان بیشتر می پذیریم تا نقاط ضعف معشوقمان را! چرا که این جنس مخالف در تمام مدت نوجوانی و جوانی مان در " ذهنمان " زندگی کرده و تبدیل به ایده آلی مطلق شده و بدین ترتیب هیچگاه واقعیت خارجی نداشته است. در صورتی که ما دوستان همجنسمان را در روابط واقعی بیشتر تجربه کرده ایم و بیشتر می توانیم تفاوت هایمان را با آنها احساس کنیم. ولی در مورد جنس مخالف، اصلا نمی دانیم این تفاوت ها چیست؟ تشابه ها چیست؟ و بعد از ازدواج چه پیش می آید؟ از دنیای قصه ها به دنیای واقعیت سقوط می کنیم. واقعیتی که در آن به ما نیاموخته اند که با جنس مخالف ارتباط برقرار کنیم. می فهمیم که ایده آل های خیالی مان هیچ ربطی به واقعیت ندارد و چون به ما ابزار واقعی برای برقراری ارتباط با این "همیشه بیگانه" رانداده اند، در نتیجه احساس در ماندگی می کنیم. ای کاش می توانسنیم این دیوارها رابشکنیم. دیواری که با تمام ضخامتش دنیای ما ایرانی ها را به دو نیم کرده است. در نیمی از این دنیا زنان و در نیمه ی دیگرش مردان قرار دارند. و بالای این دیوارهم قضاوت های تنگ نظرانه و "حرف های مردم" مثل سیم های خارداری احتمال هر گذری را مسدود کرده اند.

بحث کلیشه ایی


اواخر دهه ی 80 میلادی، انقلابی در عرصه تحقیق در مورد تفاوت های زن و مرد و نحوه عملکرد مغز آنان رخ داده است. برای اوین بار در تاریخ بشر، تجهیزات کامپیوتری پیشرفته به ما امکان داده اندبه صورت همزمان شاهد نحوه ی عملکرد مغز باشیم. و با این پیشرفت شگفت انگیز در قلمروی وسیع ذهن انسان به بسیاری از سولات مربوطه به تفاوت های زن و مرد پاسخ داده شده است. تحقیقاتی که در این جستار به آن اشاره می شود حاصل مطالعات پزشکی، روانشناختی و جامعه شناختی است که همگی بر یک نکته دلالت دارند. زنان و مردان در بسیاری از موارد با هم متفاوت اند. در قرن بیستم، تفاوت های زنان و مردان ناشی از شرایط اجتماعی تلقی می شد و اعتقاد بر این بود که رفتــــارهای ما تحت تاثیر رفتارهای پدران و مادران مان است که آن نیز بازتاب معیارهای اجتماعی به شمار می آمد به دختر بچه ها لباس صورتی می پوشاندند و عروسک به دستشان می دادند. و توپ فوتبال و سربازهای اسباب بازی را به پسر می دادند و لباس های آبی تن شان می کردند. دختر بچه ها را در آغوش می گرفتند و نوزاششان می کردند و به پسر بچه ها می گفتند باید قوی باشند و گریه نکنند. تا این اواخر همه بر این باور بودند که ذهن نوزاد همچون لوح سفیدی است که اطرافیان دید گاه ها و سلایقه خود را روی آن حک می کنند. اما شواهد و مدارک معتبر زیست شناسی امروزی حقیقتی متفاوت را آشکار میکند. و دلایل دیگری برای رفتارها و باورهای ما مطرح می سازد. این دلایل ثابت می کند که هورمون ها و نحوه برنامه ریزی مغزما مسئول اصلی رفتارها، حالات و سلیقه های ماست. این بدان معناست که اگر دختر بچه ها و پسر بچه ها در جزیره ایی دور افتاده هیچ گونه نظام اجتماعی و نظارت والدین بزرگ شوند، باز هم دوست دارند، نار و نوازش شوند، با عروسک بازی کنند و در جمع دوستان خود باشند، در حالیکه پسر بچه ها ترجیح می دهند با یکدیگر زور آزمایی کنند، مسابقه بدهند و گرو ه هایی با

مسئولیت های متفاوت




مردان و زنان با هم متفاوت اند.و به گونه ایی متفاوت تکامل یافته اند.آنان ناگریز بوده اند که به گونه ای متفاوت تکامل یابند. مردان شکار می کردند، زنان میوه می چیدند. مردان نزدیک دهانه ی غار نگهبانی می دادند. زنان غذا می پختند و بچه ها را جمع و جور می کردند. در نتیجه بدن و مغز آنان به صورتی متفاوت تکامل یافته است. در همان حال که جسم مردان و زنان با وظایفشان تطابق می یافت. افکار و اندیشه هاشان نیز تغییر می کرد. مردان تنومندتر و قوی تر از زنان شدندو همزمان، مغزشان نیز به تناسب کارها و وظایفشان رشد کرد. زنان هم از اینکه مردان بیرون خانه فعالیت کنند. راضی تر بودند و در نبود آنان، آتش غار را روشن نگه می داشتند و بدین ترتیب، مغزشان متناسب با وظایفشان تکامل یافت. بعد از گذشت قرن ها، ساختار مغز مرد و زن تحت تغییراتی مستمر قرار گرفت و اکنون، ما می دانیم که کارکرد مغزی این دو جنس متفاوت است و درک متفاوتی از اولویت ها و عملکردها دارند. اگر منکر این حقیقت شویم، تا ابد پای غم، سر در گمی و توهم را به زندگی خود باز کرده ایم.

بعضی چیزها روشن و آشکار است

.
وقتی مردی به دستشویی و یا سلمانی می رود، تنها یک دلیل برای رفتن به آنجا دارد، او می خواهد قضای حاجت کند، یا موی سرش را کوتاه کند. بر عکس زنان، فقط به دنبال یک کار مثل رنگ کردن موی سر یا درست کردن ناخن خود نیستند. گاهی زنان غریبه ایی که یکدیگر را برای اولین بار در چنین مکان هایی ملاقات می کنند، پس از خروج از آنجا با هم دوستان صمیمی می شوند. آیا تا به حال دیده اید مردی به دوستش در حال رفتن به سلمانی بگوید فلانی من دارم میرم سلمونی،می خوای با من بیای؟
مردان بیشتر اوقات کنترل تلویزیون رو بر می دارند و از این شبکه به اون شبکه می روند. برای زنان، تماشای برنامه ها با دیدن پیام بازرگانی تفاوتی ندارد. مردان هنگام ناراحتی و گرفتاری به نوشیدنی های الکلی و دود روی می آورند و رفتارهای پرخاشگرانه بروز می دهند. در حالیکه زنان در چنین شرایطی شکلات میخورند و یا به خرید می روند.زنان همیشه از مردان به دلیل بی احساس بودن بی توجهی به حرف های آنان، بی اعتنا بودن و خونسردی هایشان انتقاد کرده اند.آنان معتقدند که مردان عشق و عاطفه ی زنانه را درک نمی کنند وبیشتر خواهان رابطه ی جنسی هستند تا عشق، مردان زنان را به خاطر بسیاری از چیزها به باد انتقاد می گیرند. بد رانندگی کردن، بلد نبودن خیابان ها، سر و ته گرفتن نقشه، نداشتن حس جهت یابی، حاشیه رفتن به جای پرداختن به اصل موضوع، در اغلب اوقات شروع کننده رابطه ی جنسی نبودن و....مردان هیچ وقت نمی توانند لنگه جوراب هایشان را پیدا کنند ولی نوارها و سی دی های خود را به ترتیب حروف الفبا میچینند. زنان همیشه میتوانند دسته کلید گمشده شان را پیدا کنند.ولی به ندرت می توانند سر راست ترین مسیر را برای رسیدن به مقصد

بر اساس آ‌مارها و بررسی‌هایی‌ که‌ در سال 1380 در دفتر امور اجتماعی‌ وزارت کشور و مراکز امور مشارکت زنان انجام شده‌ در استان تهران از هر 6 ازدواج یکی‌ به‌ طلاق می‌انجامد که‌ که‌ بیش از 80 درصد درخواست کنندگان طلاق شامل زنان می‌شود

. کارشناسان مهمترین دلایل رشد آ‌مار طلاق در ایران را، نابسامانی‌های‌ موجود در جامعه‌، بیکاری‌، ناراحتی‌های‌ روحی‌ و روانی‌، افزایش اعتیاد، بالا رفتن سطح توقعات و سن ازدواج، عدم شناخت زن و مرد از یکدیگر می‌دانند.باید گفت از بدو حاکمیت جمهوری‌ اسلامی‌ تاکنون برقراری‌ روابط بین دختران و پسران خارج از چهارچوب ازدواج غیرقانونی‌ محسوب شده‌ و مأموران انتظامی‌، بسیج، سپاهی‌ و غیره‌ در صورت مشاهده‌ دختران و پسران با یکدیگر آ‌نها را به‌ عنوان مجرم بازداشت می‌کنند. این مسائل باعث شده‌ تا تشکیل زندگی‌ مشترک در ایران رفته‌رفته‌ به‌ بحرانی‌ بزرگ نه‌ فقط برای‌ جوانان، بلکه‌ برای‌ خانواده‌ی‌ آ‌نان تبدیل شود. این بحران در کنار مشکلات اقتصادی‌ موجب بالا رفتن سن ازدواج در ایران گشته‌اند. بطوری‌ که‌ متوسط سن ازدواج دختران هم اکنون 25 سال و پسران 30 سال است

__________________

__________________

فقط به اندازه کافی خوب و احساسی باشید تا به یک خانم دسترسی پیدا کنید

__________________